*بعد از مدتی احساس کردم خیلی اذیت می شوم. به همین خاطر به تهیه کننده پیشنها دادم که در فیلم به شهادت برسم و این گونه نقشم حذف شود. آنها هم قبول کردند و این اتفاق افتاد. فکر می کنم نقطه عطف سریال هم همان سکانس شهادت من باشد.  

*این اولین بار در زندگی حرفه ای ن بود که کاری را نیمه کاره و با قهر ترک کردم. البته دوستان هم جبران کردند و برای این که حالم را بگیرند، اسمم را در تیتراژ پنجم گذاشتند. 

* ماتادور نقطه قوت زیاد دارد. ولی تا دلتان بخواهد نقطه ضعف هم دارد. مثلا این که بودجه کار را پلیس داده، ولی نام دزد را روی آن گذاشته اند. دزده و آدم خلاف کارهای قصه با نقشه و هدف پیش می روند اما پلیس ها همین طور الکی و بی دلیل نقشه های آنها را می فهمند و آنها را خراب می کنند. اصلا معلوم نیست این پلیس ها از کجا آمار خلافکارها را در می آورند.  

* اصلا هیچ منطقی در این سریال وجود ندارد. وقتی سر نقاط مبهم گلایه می گردیم بهشان بر میخورد. بارها در مورد نقش ضعیف پلیس تذکر دادم ولی کو گوش شنوا؟ 

* سر این سریال همه بازیگران و عوامل با هم احتلاف داشتند. اگر تهیه کننده حرفه ای برخورد نمی کرد، اصلا این سریال ساخته نمی شد. سرمایه گذار کارش را خوب انجام داده بود. اما عوامل دیگر اصلا مسئولیت پذیر نبودند و کار را بدون برنامه پیش می بردند. این سریال به نظرم تکه پاره است و هیچ منطقی ندار. لااقل من به عنوان یک بازیگر آن چیزی متوجه نشدم.